زندگي عاشقانه بابايي اكبر و مامان سارازندگي عاشقانه بابايي اكبر و مامان سارا، تا این لحظه: 22 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره

فرشته ای که ۱۷ ساله منتظرشیم

مامانی رفته کلاس کامپیوتر تا نوشتن تو دفترتو خوب یاد بگیره

1391/4/21 11:21
نویسنده : خاله سمیرا
1,149 بازدید
اشتراک گذاری

سلا م خاله جون

مامانی الان زنگ زد و گفت داره میره کلاس کامپیوتر . میخواد دیگه خودش تو وبلاگت برات بنویسه و منم باید این دفترو به صاحب اصلیش بدم . خاله جون دیگه مامانی خودش میخواد حرفای دلشو برات بنویسه . ای کاش تا وبلاگتو از من بگیره تو اومده باشی تو دلش .

خاله جون بزا یه چیز یواشکی بهت بگم . عزیز دلم این بار که رفته بودیم شمال مامانیت میومد و امیررضا رو میگرفت و با خودش میبرد پایین آخه مامانیت و باباییت طبقه ی پایین خونه مادر جون اینا میشینن . وقتی مامان سارات امیررضا رو میبرد منم میرفتم رو سکو مینشستم و صدای بابا و مامانت میومد که با امیررضا بازی میکردن مخصوصا باباییت . عزیز دلم اگه بدونی چقدر دلم میگرفت از خدا میخواستم که ای خدا ی بزرگ پیش تو که کاری نداره تو رو به آبرو دارای درگاهت دل اینارم شاد کن . خاله جون خیلی بی رحمی آخه تو هم بخواه از خدا تو دلت پاکه حرفت پیش خدا رد خور نداره .

بیا عزیز خاله بیییییییییییییییییییییا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان مریم
21 تیر 91 14:24
سلام خاله مهربون ...دعا میکنم خدا به زودی فرشته آسمونیتونو بذاره تو ل مامان مهربونش
مهدي
21 تیر 91 20:04
سلام آبجي بعداز ده روز اومدي نمي شد يه سربه ماميزدي خوبي آبجي؟
مهدي
31 تیر 91 5:23
امام صادق(ع): خواب روزه دار عبادت، خاموشي او تسبيح، عمل وي پذيرفته شده و دعاي او مستجاب است." فرا رسيدن ماه ضيافت الهي برشما و خانواده محترم مبارک باد
فرزندما
5 مرداد 91 10:56
انشاالله خدا به حق این روزای عزیز دل همه منتظرا رو شاد کنه... آمـــــــــــین