زندگي عاشقانه بابايي اكبر و مامان سارازندگي عاشقانه بابايي اكبر و مامان سارا، تا این لحظه: 22 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره

فرشته ای که ۱۷ ساله منتظرشیم

مامان سارا رفت کلینیک ناباروری ....... خدایا کمکش کن

1391/1/17 0:03
نویسنده : خاله سمیرا
2,527 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز خاله

مامان سارا دو ساعت پیش زنگ زد و گفت امروز رفت کلینیک ناباروری حضرت مریم ....ولی اعصابش خورد بود آخه دکترای کلینیک گفتن که بابایی اکبر باید تموم آزمایشای هپاتیت  b و هپاتیت  c   و ایدز بده یعنی یه جور روال طولانی برا درمان که اصلا اینقدر هم ضروری نیست اخه این ازمایشارو چند وقت پیش داده ولی کلینیک این ازمایشارو قبول نداره چون از شش ماه گذشته و اونا میگن باید دوباره آزمایش بده و این یعنی علافی الکی ولی اشکال نداره یه جور توفیق اجباریه ......

خاله جون از خدا بخواه تو رو زودتر بفرسته به این دنیا البته اگه صلاحه ....چون صلاح ما رو خدا بهتر از هر کسی میدونه بااون که خیلی منتظرتیم ولی نمیخوایم به زور بیای به این دنیا با اجازه خدا بیا عزیزکم......

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

سارا ( مامان کیان )
20 فروردین 91 17:16
سمیرای عزیز سلام؛ با اجازتون از لینک یکی از دوستان وبلاگتونو خوندم . راستشو بخوای خیلی دلم گرفت . من تو ماه آخر بارداری هستم پسرم به امید خدا تا 20 روز دیگه به دنیا می یاد . از خدا می خوام به همین زودی در وبلاگت بخونم که سارای عزیز هم یه فرشته کوچولو داره و منتظر اومدنشه .بهم گفتند زمان زایمان دعا اجابت می شه حتماً یادم می مونه برای سارای عزیز دعا کنم . تشویقشون کن حتماً دنبال آزمایشا برند و هیچ وقت از لطف خدا غافل نشن . خدا خیلی بزرگ و مهربونه . به لینک دوستانم اضافتون می کنم تا خبر خوش رو بخونم . به امید اون روز .
بابا و مامان امیرحسین
24 فروردین 91 17:45
توکل به خدا و تسلیم به رضایت او چیزیکه می تونه به آدم آرامش بده. من به وساطه شغلم با پدرومادرای زیادی سروکار دارم که از دست بچه هاشون اونقدر مستصل شده اند که نمی دونن چکار باید بکنن. به نظرم اگه نیت را برای خدا بکنیم نتیجه اش هرچی باشه ما برد کردیم. تو زندگی مطمئن باشید هر راهی رو که با توکل به خدا شروع کنین و در اون استقامت و تلاش کنین موفق میشین. این وعده خداست. برای شما بسیار دعا می کنیم