زندگي عاشقانه بابايي اكبر و مامان سارازندگي عاشقانه بابايي اكبر و مامان سارا، تا این لحظه: 22 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

فرشته ای که ۱۷ ساله منتظرشیم

نشد که بیای عزیزم ........ دلم قد یه دنیا گرفته

1391/8/12 9:43
نویسنده : خاله سمیرا
1,637 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه دوستای گلی که این مدت دعامون کردن

فرشته کوچولومون بازم افتخار نداد که بیاد .......... دلم گرفته بچه ها ....... دارم اشک میریزم و مینویسم ......... همین الان سارا زنگ زد و گفت همه چی تموم شد............ وای خدا...........

به خدا نمیدونم چی بنویسم ........... چی بگم ............. از دلی که شکسته ......... از انتظار ........... همه رو خودتون میدونین....... خدایا شکرتتتتتتتتتتتت ................. حتما صلاحی تو کاره ........... ولی تو رو به بزرگی و عظمتت ...تورو به جلال و جبروتت..... تو رو به رو سفیدای درگاهت قسم ناامیدمون نکن اینببار مصلحتت این بود ولی خدایا عاجزانه ازت میخوام هیچ زنی رو از مادر شدن محروم نکنی به خواهرم هم یه فرشته کوچولو هدیه کنی ....ای خداااااااااااا

دوستای گلم ممنونم که این چند روز با کامنتاتوتن دلگرممون کردین .... ماراضی هستیم به رضای خدا دعا کنین خواهرم این بحران بعد از منفی شدنو به سلامت بگذرونه ............ الان دلم برای مادرم بیشتر میسوزه.الهی بمیرم چقدر دعا و نذر کرد ........قربون دل شکستت مامان.......... راضی باش به رضای خدا..........

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (24)

زینب (مامان فرشته آسمونی امیرعباس)
12 آبان 91 11:38
خیلی ناراحت شدم... خیلی خیلی ...چقدر سخته براش ... اما یاد این آیه افتادم که پدر یکی از نی نی وبلاگها برام نوشته بود... فکر کنم الان به درد شما می خوره... نمی فهمم و نمی دونم که چه حکمتی است که خدا به اونهایی که نمی خوان بچه میده و اما .............. منم دلم شکسته منم تجربه تلخ 11 سال پیش خواهرتو داشتم ... خیلی سخته خیلی ... انشالله خدا بع حق امام علی خودش کمک کنه.... به جز خدا از چه کسی میشه انتظار داشت ؟ فقط خداست که میتونه گره کارهامونو باز کنه متن آيه 96: ‏ ‏ مَا عِندَكُمْ يَنفَدُ وَمَا عِندَ اللّهِ بَاقٍ وَلَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُواْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ ‏ ‏ترجمه : ‏ ‏آنچه نزد شما ( مردمان از نعمت جهان ) است ناپايدار و فاني است ، و آنچه نزد خدا است ماندگار و باقي است . و ما پاداش زيباترين اعمال شكيبايان را مي‌دهيم ( كه ايستادگي بر پيمان و وفاي به عهد است ) .‏ متن آيه96 : ‏ ‏ مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ ‏ ‏ترجمه : ‏ ‏هركس چه زن و چه مرد كار شايسته انجام دهد و مؤمن باشد ، بدو ( در اين دنيا ) زندگي پاكيزه و خوشايندي مي‌بخشيم و ( در آن دنيا ) پاداش ( كارهاي خوب و متوسّط و عالي ) آنان را بر طبق بهترين كارهايشان خواهيم داد .‏
مامانی
12 آبان 91 12:28
خیلی ناراحت شدم ناراحت نیاشین حتما مصلحتی تو کاره عزیزم ایشالا صاب فرزند میشه نگران نیاش توکل برخدا راستی به وبلاگ پسر توراهی من بیا خوشحال میشم
کاکل زری یا ناز پری
12 آبان 91 13:29
سلام گلم من اولین بار وبلاگتون رو می خونم درسته که بعد از ازدواج همه به دنبال داشتن فرزند هستند و داشتنش نعمت بزرگیه ولی اگه نباشه هم میشه انگیزه های دیگه داشت نه؟؟؟ اگر خدا بزرگترین انگیزه و هدف ما باشه همیشه راضی و خشنود خواهیم بود البته حق دارید ناراحت باشید ولی تورو خدا این قدر بی تابی نکنید باشه عزیزم کوچولوی شما بیشتر از یکم ناز داره ولی یه روزی که فکرشو نمیکنید غافلگیرتون میکنه و زندگیتونو پر از شادی میکنه یه چیزی بگم؟؟؟ بی بروبرگرد جواب میده قتی جواب داد به یاد من بااااااااااااش همین الان تو دلت یه نذر کوچولو برای بچه های شیرخوارگاه بکن ببین چی میشههههههههه بی برو گرد جواب میگیری خیلی ها این کارو کردند و مادر شدن امتحان کن عزیزمممممممم
محمد(بندرعباس)
12 آبان 91 17:21
اصلأ ناراحت نشین چون حتمأ حکمتی هست... فکرمیکنی خدا خواهرتون رو نمی بینه؟ خودش جوابتونو میده من استخاره میکنم منتظر پاسخ باش آبجی.
محمد(بندرعباس)
12 آبان 91 17:58
سلام آبجی جان رفتم مسجد محلمون،استخاره زدم که اکبرآقاوساراخانم که مثل برادر و خواهر خودم میدونمشون تا آخر امسال بچه دار(باردار) میشه یا نه اولین استخاره ای که زدم خوب اومد.خیلی خوشحال شدم.
123
12 آبان 91 18:17
عزیزم سرگذشت خواهرت تلخ بود و ناراحت شدم.ولی اینو بدون تلخ تر از اینا هم هست.بازم سعی کنه ایشالا مامان میشه.ولی یه نصیحت البته ببخشیدا چون خودم تقریبا تجربش رو داشتم میگم..ببین به فکر فرزندخوانده گرفتن هم باشین هم زندگی رو عوض میکنه هم روجیه افرادو....خواهرت خیلی زجر کشیده میفهمم ولی اینم گرینه خوبیه.من خودم بعد 13 سال ازدواج و بچه دار نشدن رفتم دنبال کارای فرزند خوانده.همه کاراشو کردم اتفاقا بعد آی وی اف کردم و خوارو شکر این بار گرفت البته من بار دومم بود.جلا ایشالا این بچه دنیا بیاد فرزند حوانده هم میگیرم....بهش فکر کنین هم خودتون هم خواهرتون....ادرس شما رو از سایت مامانای 91 برداشتم..ایشالا بهزودی خواهرت مامان بشه
مامان مریم
12 آبان 91 21:20
سلام خاله جونی ...خیلی ناراحت شدم ...یاد جوابای منفی خودم افتادم ...خیلی سخته ...همیشه دعا میکنم هیچ زنی تجربه تلخی که من داشتم رو تو خواب هم نبینه
.::مادرخانومی::.
12 آبان 91 23:41
واااای! خدای من! انگار یه سطل آب یخ ریختن رو تنم!!!! هیچی نمیتونم بگم لااله الاالله
مامان یاسمن ومحمد پارسا
13 آبان 91 10:49
عزیزم تو این روز عزیز دعا می کنم هر چه زودتر به ارزوت برسی
خاله ی آبنبات
13 آبان 91 21:46
زندگی شیرین من
14 آبان 91 1:18
سلا عزیزم الان دارم با گریه این مطلبو واست منویسم،یاد خواهرای خودم،یاد مادر مهربونم،یاد بازیایی که بابام با نی نیایه دیگه میکنه افتادم... یاد 5/5 سال انتظار خودم افتادمممممم،یاد اون التماسایی که کردم،یاد اون نگاه مظلومانه شوهرم،یاد بازیهایی که با برادرزادش میکنه و اونم میدونه که چقدر عموش مهربونه،با خوندن وبلاگت همه واسم تداعی شد... خدایا به همه مامانای منتظر یه نگاهی بنداز و حاجتشونو برآورده کن الهی آمیننننننننن... دوست دارم شما هم به وبلاگ من سر بزنیدددد...
الی
14 آبان 91 11:07
سلام دوست عزیزم من هر بار که میام به وبلاگم حتما بعدش به وبلاگ شما هم میام..... خیلی دوست داشتم تکه میومدی و میگفتی که جوابش مثبت شده و نی نی هاش تو دلش هستن ولی خب خواست خداست... ولی خب سمیرا جونم اگه ناراحت نمیشی من یه چیزی بهت بگم..... یه احساسی تو دل من میگفت که خواهرت نتیجه نمیگیره ... نمیدونم چرا .... ولی هر بار که میومدم از ته دل دعا میکردم که خدایا این چیزی که من فکر میکنم نباشه .... نمیدونم علت این احساس الهامی بود که بهم شده بود یا بدبینی نسبت به دکتر معینی‌()(() (که خودم فکر میکنم مورد دوم یعنی بدبینی باشه) ازتون میخوام که به کابوسش پایان بدید شاید به خاطر تجربه مشابه دوستم باشه که این پیشنهاد رو بهتون میدم ولی خب حتما دکتر کشاف رو هم امتحان کنید
الی
14 آبان 91 11:08
خودم هنوز درمان ناباروریم رو شروع نکرده ولی خب در مورد دوستم که برات مفصل توضیح دادم طبیعی باردار شده
محمد(بندرعباس)
14 آبان 91 11:27
سلام آبجی سمیرا ضمن تبریک عید غدیر داستان زندگی حضرت ایوب را که به پیامبر صبر و بردباری مشهور است شنیده اید؟ گویند که بیماری آن حضرت هفت یا هفده سال طول کشید،فرزندانش همه مردند،اطرافیان ازاو بخاطر بیماریش دور شدندوبلایا به او روی آوردند و... ولی حضرت ایوب صبر جمیل(بدون آه و ناله) پیشه کردند و پس از آن خداوند بیماری اش را خوب کرد و فرزندان زیادی ب او عطا کرد و اورا آدم عزیزی گردانید وخلاصه جواب صبر اوراداد... حال شمانیز۱۱سال است که صبر پیشه کرده اید مگر میشود که خداوند جواب صبرشمارا ندهد؟ هرگز!به زودی جواب شمارا خواهد داد ان شاء الله... کمی دیگر صبر جمیل... استخاره خوب آمد... یاعلی مدد
فرزندما
14 آبان 91 18:23
نمیدونم چی بگم... سخته ولی ما آدما هیچ وقت حکمت خدا رو نمیفهمیم... انشالله که خدا به خواهرتون صبر بده
مرداد
15 آبان 91 0:15
واااااااااااااااااااااییییییییییییییی خدا. باز اشکم دراومد. ای خدا. اصلا تو هستی؟؟؟؟ اصلا می بینی؟؟؟ واقعا حکمت داری؟؟؟ چرا به خواهرم کمک نمی کنی؟
مرداد
15 آبان 91 0:22
همکار من هم عین خواهر شما بود موضوعش. بچه یه پدر مادر طفلکی که تصمیم به جدایی داشتن و بچه رو نمی خواستم رو به فرزندی قبول کردن.تو 15 روزگی. تموم دکترا قطع امید کرده بودن از باردار شدنش. اینها هم بچه رو به فرزندی بزرگ کردن.بعد از رفع استرس از مادر و ارضای غریزه مادریش هنوز فرزندخوانده اش 2.5 ساله نشده بود دوباره باردارشد و سه سال بعد بارداری دوم. الان دو پسر و دو تا دختر دارن و به قول خودش دیگه حسابی کلافه اش کرده ان که از اون ور بوم افتاده. خواهرت هیچ مشکلی نداره. به خدا فقط استرسه. اون خانوم الان پسر بزرگش 14 سالشه.اسمشم امیده. می گه هممون عاشق امیدیم که برکت و شادی رو به زندگیمون آورد.خیلی ها همین طورین. بگو اینقدر خودشو عذاب نده خواهرت. اگه یه بچه رو به فرزندی قبول کنن خدا پاداش محبت و بزرگیشونو بهشون می ده.
نارینه
15 آبان 91 2:02
الهی شکر که هنوزم راضی هستی به رضای خدا خواهر گلم ... انشالله خدا جواب صبرت رو میده
مامان ثنا سو گلی مامان و بابا
15 آبان 91 13:21
سلام خیلی خیلی ناراحت شدم و کلی گریه کردم و باز یاد خودم افتادم که 15 سال هر ماه جواب ازمایشم منفی میشد.ولی باز هم امیدوار بودم .ساراجون هم با صبر و بدون استرس ان شاالله نتیجه می گیره من 4 سال اصلا هیچ دکتری نرفتم فقط خدا و حضرت زهرا بهم کمک کردند.امیدوارم و برات دعا میکنم دفعه دیگه که به وبلاگت سر میزنم از خوشحالی گریه میکنم.
مریم
18 آبان 91 16:21
سلام....بر حسب تصادف وبتو دیدم....خیلی دلم گرفت....منم یه کم انتظار کشیدم تا نی نی دار شدم...ولی نه اینقدر و الان میفهمم چی میگی...امیدوارم هر چه زودتر خواهر گلت به آرزوش برسه...آمین لینکت کردم تا از احوالتون جویا باشم
نیلوفر
19 آبان 91 11:49
سلام براشون دعا میکنم لینکتون کردم خوشحال میشم شما هم لینکم کنید
یک دوست
8 دی 91 5:23
سلام..به طور اتفاقی به وبلاگ شما رسیدم من در این رابطه حرف برای گفتن فراوون دارم البته لطف کنید به وبلاگ من یه سر بزنید تا آدرس وبلاگتون ثبت بشه فراموشش نکنم میام وگفتنیها را میگم..دعا میکنم خدا منزل خواهرتون را با اومدن یک فرشته گرم ونورانی کنه موفق باشید
مهدي
21 اسفند 91 4:52
سلام آبجي پس كجايي
امیر رحیمی
18 مرداد 92 20:50
خاله سمیرا عزیز سلام اگه مایل به تبادل لینک اتوماتیک هستی منو به اسم " وبسایت شخصی امیر رحیمی " لینک کن و توی قسمت ارسال لینک سایت من درخواست بده تا همون لحظه لینک بشید . موفق باشی