زندگي عاشقانه بابايي اكبر و مامان سارازندگي عاشقانه بابايي اكبر و مامان سارا، تا این لحظه: 22 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

فرشته ای که ۱۷ ساله منتظرشیم

محمد من بهشتی شد و به آسمونها رفت

سلام عزیز  خاله سلام فرشته ی آسمونها محمد من هم اومد پیش شما ... اومد و بهشتی شد ... اون اومد و منو تنها گذاشت ... نگفت من باید چه کنم ؟ من با یه بچه دو ساله چه کنم ؟ من با تنهایییام چه کنم؟به جای اینکه تو بیای محمد من اومد پیش تو ... فکر کنم خیلی بهت خوش میگذره ... از کدوم دردم بگم ؟ از بیکسی خودم یا از بی اولادی خواهرم ... الهی بمیرم برا دل خواهرم ... با رفتن محمد دیگه یاد بچه دار شدن خودش نیست ... عجب خدایی داریم ... به من میگن شکایت نکنم ... آخه چطور گله نکنم .... بی تابی نکنم  .... اصلا خدا می فهمه تنهایی من یعنی چی ؟ خدا میدونه من بی محمدم چه میشکم ... اصلا میدونه یه عاشق بی معشوقش چه می کنه ؟ به خودش قسم نمیدونه...نمیفهمه ...
30 بهمن 1392

تو نیامدی ولی امتحان خدا سخت تر شد

سلام فرشته اسمونی ما سلام عزیز دل خوبی خاله خوش میگذره ... خوش به حالت عزیز خاله ... چه خوب جایی هستی .. اگه به خاطر دل خواهرم نبود دعا نمیکردم به این دنیا بیای ... خاله جون خیلی دلم گرفته ... خیلی .... دیدی عزیزم تو نیومدی ولی خدا یه امتحان سخت تر داره ازمون میگیره ... دوستای گلم ... ببخشید که خیلی دیر اومدم .... شرمندتونم .... از فرشته ی آسمونی ما هنوز خبری نیست ....  ولی همسر من محمد من ... داره با بیماری سرطان میجنگه .... دلیل نیومدن من هم همین بوده شش ماهه دارم درد کشیدن عزیزترین کسمو میبینم .... محمد من و همه ی اونایی که رو تخت بیمارستن محتاج یک قطره اشک شمان ... محتاج یه یا رب یا رب شما هستن... الهی بمیرم برا دل خواهرم...
18 مرداد 1392

بعد از کلی تاخیر........... اومدیم

سلام به همه دوستای گلم سلام به فرشته ی آسمونی خودم که جا خوش کرده پیش خدا و قصد نداره بیاد من اومدمممممممم ............. بعد از کلی تاخیر ......... متاسفانه سیستم خودم با نی نی وبلاگ مشکل داره از وقتی ویندوز عوض کردم نمیتونم وارد شم نمیدونم چرا ؟ هر کی میدونه کمکم کنه ....... الانم از کافی نت اومدم تا به همه دوستای گلم بگم فعلا خبری نیست و فقط همون چشم انتظاری ما و ناز کردن فرشتمون ........ سارا داره از ساری درمونشو ادامه میده البته  درمان معمولی فعلا پولی برا عملای ناباروری در دسترس نیست .... دوستای گلم مامانم وبابام الان خونه ی ما هستن از شمال اومدن و چند روز مهمونمون هستن .... نمیدونین وقتی با امیررضا بازی میکن...
21 دی 1391

دیگه این وبلاگو به سارا نمی دم

سلام عیز خاله و سلام به همه ی دوستای مهربونی که با اون که اصلا  نمی شناختمشون برا سارا دعا کردن دوستای گلم دیگه می خوام تو این وبلاگ فقط خودم بنویسم اول اینو برا خواهرم درست کرده بودم  تا این که یه خواننده ای برام کامنت گذاشت که با این نوشته هات خواهرت بیشتر ناراحت میشه بعد که نوشته هامو خوندم دیدم راست میگه ممکنه با این حرفام خواهرم بیشتر غصه می خوره ... اگه ایشالاه یه فرشته مهمون دل خواهرم شد یه وب جدید براش درست می کنم و بهش هدیه میدم اینجا رم برا خودم نگه می دارم تا وقتی فرشته کوچولو قدم به این دنیای خاکی گذاشت بدونه که چقدر خالش منتظرروی ماهش بوده . مامان سارا هم فعلا سه تا پریود باید صبر کنه و بعد اگه امکانشو داشت برا آی ...
24 آبان 1391

نشد که بیای عزیزم ........ دلم قد یه دنیا گرفته

سلام به همه دوستای گلی که این مدت دعامون کردن فرشته کوچولومون بازم افتخار نداد که بیاد .......... دلم گرفته بچه ها ....... دارم اشک میریزم و مینویسم ......... همین الان سارا زنگ زد و گفت همه چی تموم شد............ وای خدا........... به خدا نمیدونم چی بنویسم ........... چی بگم ............. از دلی که شکسته ......... از انتظار ........... همه رو خودتون میدونین....... خدایا شکرتتتتتتتتتتتت ................. حتما صلاحی تو کاره ........... ولی تو رو به بزرگی و عظمتت ...تورو به جلال و جبروتت..... تو رو به رو سفیدای درگاهت قسم ناامیدمون نکن اینببار مصلحتت این بود ولی خدایا عاجزانه ازت میخوام هیچ زنی رو از مادر شدن محروم نکنی به خواهرم هم ی...
12 آبان 1391

خیلی دلم گرفته .... خدایا مددی

  سلام دوستای عزیزم ...... چقدر خوبه که اینجا عزیزایی میان که خوندن کامنتاشون شادمون میکنه . اینقدر دلم گرفته که خدا میدونه..... خدایا خدایا جز تو از کی بخوام جز تو کیو صدا بزنم خدایا روسیاه درگاهتم ولی تو که بزرگی و بخشنده تو که میبخشی خدایا از سر کوتاهیامون بگذر ... خدایا ما بنده ایم و هیچ وقت حکمت کاراتو نمیفهمیم یا خیلی دیر میفهمیم خدایا .... من میدونم که توهیچ تلاشی رو بی پاسخ نمیزاری خدایا دلم پره کمکم کن خدایا خواهرم خیلی ناامیده و همش میگه که میدونه منفیه خدایا اون به همه چی بد بین شده خدایا یه بار دیگه خودتو بش نشون بده خدایا من میترسم میترسم که ........... خدایا بزار یه بار دیگه تو رو تو زندگیش ببینه خدایا من میدونم که تو...
8 آبان 1391